دانلود فیکشن Red Lights
Name : Red Lights
Writer : Sunmi
Couple: TEAGYU , YEANKAI
Genre : a little Romantic, Criminal , Angst,tragedy
نویسنده : سانمی
کاپل : تهگیو ، یونکای
ژانر : انگست ، رومانتیک ، جنایی ، تراژدی
روز های اپ : پنجشنبه ها
خلاصه :
- هیونگ من میترسم..
- ا.. از چی؟
سعی کرد بغضش رو قورت بده و مانعش بشه ولی در آخر قطره های اشک توی چشماش حلقه زدن و روی پوست صورتش لغزیدن.
با همون صدای بغض آلودش گفت:
- از اینکه .. از اینکه از دست تون بدم..
پ.ن : هر کی بخونه سود میکنه *-*
اوکی ولی
یونگااااااااااای
عرررررررر
تهگیو ژانر مورد علاقه سانمیه 👌🏻
نایس انتظار میکشم
@baran
گفتم وقتشه یه چیز جدید رو امتحان کنید"^"
*خنده از سر خجالت*
حالا معنی مورد علاقه هم ایشالا میفهمیدD":
*لبخند درخشان*
پشیمونتون نمیکنمㅜㅜ
عاالی فایتینگگگگگگ... 🥰
جنایی نمیخوندم بخاطر شما دیگه واقن دوس دارم این ژانر رو🤣😆
@arnika
امم.. شایدD":!
@ryungjin
><
حالا جنایی هم در سطح خودم تصور کنید دیگه.. xD
-به هر حال.. یه چیزایی داره دیگه*-* -
وااااایییییی خیلی قشنگههههه
سانمیییی ت واستعداد خفنی داری ، بیشتر از من .
و اینکه
وای خودااااا سوبینم چقدر سوییتههههههه کسپیمبپمیزپمیپیخیینیخسنیمینبنبک
و تهیون ، بومگیو شخصیت هاشون طوریه که مثل پازل همو کامل میکنن
واااااییییی یونجون اجتماعی ، کای یکه تنها این چه فیکی بشههههه من پارت بعد میخواممممم امروز پنجشنبستتتتت تتسکشپطکپضکژپیکپزم
واااااااااااایییی دعواهای یونبین چقد کیووت بوود🤧🤧🤧🤧
کل شخصیت ها باحال بودن واقن خوشم اومددد... عالی نوشتی سانمی..
@baran
مرسیییㅜㅜ
ولی شکست نفسی نکن گفتم:") ♡
سوبین.. خب.. اره شخصیتش قراره همینجوری باشه، بهش پی میبرین><
اممم.. نمیدونم بهش فکر نکردم*-* x'D
بله بله .. کای فعلا تنهاست'^'
پارت بعد ایشالا هفته دیگه پنجشنبهD":
اهههه به نقطه ریزی اشاره کردییی
ولی سوبین قرار نیست تنها بمونه *خنده ریز
اممم.. از اونجایی که مربوط به این فصل نیست..
سو .. نمیگممㅋㅋ -فقط اینکه یه چیز متفاوته که نویسنده فعلا دچار خود درگیری شده و انتخاب سختههه-
وایمیسید خودتون ببینیدxD
سوبین فعلا کارهای بسی زیادی داره منم وقت نداشتم بزنم بچه رو عاشقش کنم*-* پس فعلا همینجوری میمونه
-همچنان در ادامه خواهید فهمید-
حیحییی'^'
اوکی ولی اگه نیومد گفت کار داشتم تقصیر من نیستD":
@سانمی
سووبین جز اینکه به یونجون تیکه بندازه فک نکنم کار دیگه داشته باشه خخ
باشهه آروم باشش:""
بیا برو اصلا توی فیک وقتی مشکل داره کمکش کن به دردش میخورهD":
@ryungjin
دقیقا و یونجون هم زورش بهش نمیرسه .. یعنی میرسه ولی سوبین مقاوم ترهxD
><
خب دیگه برم پارت پنج رو بنویسمD":
بله بله و دارم حال میکنمxD
-البته فعلا درگیر ادیتم شدم یهو..-
ایم هیر :»
اول قبل از اینکه چیزی بگم
فونت هاتون رو بزرگتر کنید و نوع فونت رو بزارید بی نازنین *-*
چشمام درد گرفت
داستانت فضای جالبی داره
رو هم رفته خوبه ولی یه سری اشکال ریز داره که میشه نادیده گرفت
وای می تونم بگم حدوداً یه ساله که اینجا دیگه فیک نخونده بودم😩
پارت اول خیلی باحال بود🥺❤️👌
پوستر هم قشنگه و به ایده کلی داستان میاد😍👌
@hitoka
هیونگگگگ .. اه *کنترل کردن خود
با لپتاپ خوندی؟ احتمالا با لپتاپ فونتا ریز تر بشه .. با گوشی بخون اگه میتونی چون من لپتاپ ندارم که بتونم از برنامه ورد اصلی استفاده کنم*-* -متأسفانه-
واسه چشمات هم متأسفم:"
مرسی><
پاشو بیا بهم بوگو*---*
@Baran
مرسی بارانم😃🥰
@sunmi
وایب فیک رو دوست دارم😍
خواهش میکنم، معلومه که عالیه😆
عه ..
یاد رد لایتز (اهنگه..)افتادم")
عاها راسی تا اومدم بگم که ، من ، فیکشن، از ، کاپلای، اسکیز ،میخاممساستساساستتستستستستستسنس
@shima
وااییی>>> *ذوق مرگ
♡˖
@sety
فکت: اگه اهنگ رد لایتز وجود نداشت شما الان این فیکشن رو نداشتید.
منبع الهامش رد لایتز اسکیزهD":
وای از تهیون و بومگیو کیوت تردموجود نیشتتتتتتتت تمزحعرلعرکعلرخغقزفحعزعحفز
فقط اونجا که از هم انتقام میگرفتن😂😂😂 بالشتا😂😂😂😂🚬🐧
کای کوشولوم کی قراره ادم شه 🙄🙄👌🏻
چوی سوبین شوهر قشنگم اتقدر دستشویی لفت نده بچه ها گناه دارن بعدشم یون داداشته اذیتش نکن 😅😂😂✌🏻
اومی سانمی خسته نباشی بیا شربت بزنیم باهم 🍻🥂
@baran
از کیوتی شون لذت ببریدxD
انتقام جویان ماهری هستن مسئله اینه*-*xD
فعلا یه دنده اس یکم صبر کنید به خودش میاد'-'
گفت بچه که.. در دستشویی گیر کرده بود😔😂 چشم سوبین مون سعی میکنه کمتر داداشش رو اذیت کنه:"
شربت ایده خوبیه*-*
تهگیووووووووووو سانمییییی خیلیی کیوت بودنننن😆😆😆😆
واای سوبین و یونجون که عین ما سه تاس😂😂😂😂😂😂 پس یکی هم پیدا شد عین ماس🤣🤣🤣
خیلی خووب بود👌🏻👌🏻👌🏻😂😂
@ryungjin
هی میخوام یچی بگم نمیشه:"" بله بله کیوتی شون اینبار زیاد شدD":
واقعا؟؟؟ پس بزار بیشتر بندازمشون به جون هم که بیشتر همدردی کنیxDDD
ممنون><
@ryungjin
نه بابا دعوا ندارن اینا:"
شاید بقیه باهم یهو سر جنگ بیوفتن ولی تهگیو .. خب.. -بزار فکر کنم- نه دعوایی نیستD":
نهههههههه من امادهههههه نیستمممممم
نویسندهههههه بیا جوااااااااب بدهههههههههههههه
تصاااااادف دوربینننننن اون یارو یی که نمیدونم کیههههههه
*رد دادم*
@باران
ببخشید ولی باید خودتون رو آماده کنیدD":
ببین همه اش رو میفهمین به زودی فقط آروم باش خب؟xDDD
فقط مغز کارآگاهی تون رو روشن کنید چون نیازش دارید:d
اصلا نمیتونم کای رو با این شخصیت تصور کنم.. سانمی چه میکنی🤧🤧😭😭😭😭😭
اوکی طرف میخواد کای رو بکشه نه؟
@رومینا
خب ادیتت رو می‌زدی:"
یکم اینجوری تصورش کنین فقط یه ذره مونده تا تغییر کنه .. اینگد🤏🏻
دلیل داغون شدنش رو بعدا میگم و خب .. شاید!!*-*
@سانمی
زدم تموم شد گوربه😁
بگو دیگه درست حدس زدم🤭😌 اره کای رو میخوان بکشن.. هییی
@رومینا
عه*-*
خب به عنوان یه نویسنده نمیتونم واضح بگمشD":
ولی خب فقط قرار نیست یکی رو بکشن*-*
@سانمی
پس زدم تو هدف😎اصلا میبینی چه کاراگاهیم..
قربانیای بعدی رو هم تو اسپویل و پارت های بعدی حدس میزنم😁
@رومینا
بله دیگه پس من سخنی ندارمx"D
خیلی هم عالی*-* -البته که توی پارت پنجم میفهمید-
@باران
وای خدااD":
@سانمی
بالاخره طلسم فیکا شکست امروز خوندمشون😆
و خب از همین تربون اعلام میکنم به لیست کسایی که رو قلمشون کراشم اضافه شدی دخدر*-*
و حالا من مانده ام چگونه تا 5 شنبه صبر کنم🤦🏻♀️
@دینا
به به مبارکهههههD":
ای واااییی من*----* *وی نمیداند چگونه ری‌اکشن نشان دهد
*گاز گرفتن پتو
الان واسه زجه زدن زوده از من گفتن بود:")
واااو پارت باحالی بود...یوووهووو ولی چن تا حدس دارم...
1. اون مرده که میخاد یکی رو بکشه حس میکنم یونگسوعه که میخاد یواشکی تهیون بهش اعتماد کنه بعد بکشتش..
2.یا کلا اون مرد یونگسو نیس و میخاد کای رو بکشه..
در کل چیزی تو خونواده کای و تهیونه که عجیبه و دلم راحت نیییییس...
@رومینا
تنکیووو^-^
اوو.. حدسیات خوبیه*-*
1. ولی خب اون مردِ اسمش یونگسو نیست:"
دیگه دلشوره ها شروع شدهx"D
یه سوال ؟!
فقط منم که حس خوبی به این ماجرای تهیون ندارم ؟!
از یونگسو هم بدجور متنفرم
من حدسیاتم افتضاهه بگم واسه همین حدسی نمیزنم..
@سانمی
پس حدس دومم هنوز ادامه داره..
@باران
منم راجب تهیون حس خوبی ندارم.. *_*
@باران
هر چی هست مراقب باشیدD":
شخصیتش رو مخه میدونم-_-
نه من میخوام بدونم راحت باش*-*
@رومینا
ببین کم و بیش درست گفتی یعنی میتونی به حدسیاتت اعتماد کنی*-*
@رومینا و باران
هیچکس حس خوبی ندارهxD
ولی کلا پارت پنجم بیشتر چیزا شفاف میشه*-*
@سانمی
پس درس دارم پیش میرم هه هه
عهههه گفتی شخصیت رومخی داره پس حتما تو پارتای بعدی نقشش پررنگتر میشه و قراره بلایی سر تهیون یا پسرا بیاره.. :"
@رومینا
هوم:"
در کل دعا کنید یهو نزنه به سرمxD
حالا کسای دیگه ایی هم داریم که قراره نقش شون پر رنگ بشهD":
من چی گفته بوددمممممممممم هان!؟ درست دراومد... یونگسو یا هرچی هس اسمش اول خواست اعتماد ته رو بدس بیاره بعد بلایی سرش بیاره و فک میکنم اینم همون کسیه که میخاد کای رو بکشه یا با اون مرده همدسته میخاد باهاشون کاری بکنه؟!!
و و و حس میکنم پدر تهیون رو هم یونگسو کشته🤔🧐
@رومینا
بله بله درست حدس زدیD":
قضیه کای رو بعدا میفهمید و اینکه نزدیکی*-*
هومم حدس خوبی بود"-"
@سانمی
حس میکنم نمیخای به روت بیاری حدسام زیادی نزدیکه خخ😅
ایول پس به احتمال زیاد همدستن...
و فق سوبینه که سرش تو کارش خودشه..
و اینکه پوسترت کم کم آماده میشه تا فردا شب احتمالا آماده اس…🤔😁
@رومینا
نه به جان خودم اینجوریم نیست:"" به وجد میام فقط که همه چی رو راحت میگیری*-* بعد دلم میخواد بیشتر مرموز بازی دربیارمx"D
حدس اولت درست تر بود تا این*-*
اتفاقا سوبین اصلا هم سرش تو کار خودش نیست:"
واووو چه زودددددد*---------* منتظرشممممم کسمیمتسمتطکظنکطن
@سانمی..
🤭 باشه باشه..الانشم زیادی مرموزه...من راحت میگیرم..؟؟آنی فق حس ششمم قویه😅
آآییییی سوبین چیکار میخای بکنی پسر...
چون واقن بیکار بودم.. خوب شد گفتی حداقل یکم سرگرم شدم..
@رومینا
نه زیاد*-* -خدایی مرموز و راز آلود نوشتن کار هر کسی نیست:"- یکین بازم به نظرمx"D
بچه بیگناهه مظلومه اصلاㅠ
عه چه خوبD": سرگرمی خواستین درخدمتم پسㅋㅋ
@سانمی
پس دست خودم نیس راحت بگیرم😆😆
نگووو جاسوس مخفی یونگسوعه؟!🧐🧐🧐
کیووت🤭🤭💚
@سانمی
خب گفتی مرموز منم دنبال اینم همه رو بهم گره بزنم.. 😁😂
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایییی اوهه کلیی منتظررر بودم
سانمیییی چی میکنیییییی باهاموووووون🥲🥲🥲🥲
اون حقیقت چیهههههههههه؟؟؟؟🤧🤧🤧🤧
مغزم قفلید😵💫😶
@ava blink forever
اومد دیگه میتونی بخونیش:"
@رومینا
جانممممxDD
پارت بعدی مشخص میشه ولی تا فصل بعد درگیرشینxD
چاقو روی گردن سانمی میزارد
یا میگی این حقیقت کوفتی چیه یا میزنم
یووهووووو پارت هیجا‌ن‌انگیزیییی بوووددد...هیون‌سو روووو😎😌
بیچاره بومیییی🤧🤧🤧🤧دلم میسوزه واسش کیووتم
@رومینا
داداشش توی خطر بود دیگه*^*
هععییی:") *به ادامه داستان می‌نگرد
هعی ترD":
یعنی منظورم اینکه
《چه اتفاقی افتاد وای》
یه همچین چیزی
منظور بدی نداشتم 👈🏻👉🏻
کی 8 میزاری
